finanzmanagement

چرا برخی از کسبه ما همیشه “لنگ” میزنند؟

عده ای از دوستان همواره بدنبال گرفتن وام یا پول دستی ویا پول بهره ای هستند.

مشکل این دوستان سالهاست که به همین روال ادامه داشته و شاید در مواقعی بعد از یک مدت به شکست کسب و کارشان بیانجامد و همواره با مشکلات خود دست به گریبان هستند. بدترین حالت آن زمانی اتفاق میافتد که پول بهره ای تمام سیستم شان را فرا گرفته است.

مشکل از کجا پیدا میشود؟

وقتی دخل و خرج باهم جور نمیشود معمولاً این اتفاق میافتد. خودمن بعنوان کسی که 32 سال در این کسب و کار مشغول بکار هستم این مشکل را در سالهای دور تجربه کرده ام و در نهایت به ورشکستگی من انجامیده است. همه این اتفاقات ظرف چند سال برایم رخ داده است با یک تصمیم اشتباه که منجربه یک شراکت غیرمنطقی شد. اشتباهی که البته بعد از گذشت چند سال به مبارکی از آن یاد میکنم. درسهای خوبی از این اتفاق گرفتم و باعث شد که من دوباره متولد شوم.

وقتی کسب و کاری به مرز سقوط میرسد باید قبل از اینکه بیشتر در باتلاق آن فرو رویم، ترمز پیشروی آنرا زودترکشید. هنگامی که بطور مداوم باید کسری سرمایه تان را ازجای دیگری تامین کنید، ایستادن و حرکت نکردن بهترین راه ممکن است.

پول بهره ای آن هم با سود های بالا، مانند سرطان میباشد که یک بیمار را یک ماهه میکشد یکی را یکساله و یک بیمار هم شاید چندین سال مقاومت کند ولی بالاخره این سرطان از بین میبردش.

دوستان وقتی به این مرحله رسیدید ادامه دادن، بزرگترین اشتباهی است که شما مرتکب آن میشوید. اکثرمواقع همکاران به امید جبران خسارت خود ادامه راه میدهند که خود کار بسیار اشتباهی است.

راهکار چیست و علت این بیماری کسب و کار در چیست؟

علتهای بسیاری وجود دارد که عبارتند از:

  • خرید یا تولید بی رویه و بیش از حد کالا که در توان فروش ما نیست و در نتیجه منجر به استوک کالاهای ما در انبار میشود. معمولاً این افراد بدون بازاریابی و تحقیق مناسب در مورد کالا و در نظر نگرفتن بازار هدف مشخص، اقدام بخرید و فروش میکنند.
  • اجبار به فروش بالا و در نهایت، فروش کالا به مشتریانی که بقول معروف بد حساب یا افرادیکه وعده دار آنهم با چک های طویل المدت. این همکاران فکر میکنند که با فروش بالا میتوانند جوابگوی هزینه های خود باشند برای همین امر، فقط فروش را موردهدف قرار میدهند.
  • تنظیم نکردن دخل و خرج و هزینه هایی از قبیل : اجاره منزل، مخارج بالای زندگی، اجاره فروشگاه و انبار و بهره پول و …
  • عدم ابتکار بموقع  در کسب و کار و تعریف استراتژی لازم بوقت مقتضی
  • استفاده نکردن از کارکنان دلسوز و وفادار که معمولاً افراد خودسر و خود رای بیشتر در معرض این امر قرار میگیرند.
  • استفاده از روش های رقابتی ناسالم و استفاده نابجا از تخفیف ها جهت تخریب بازار

یکی از مهمترین عوامل، عدم اطلاعات کافی در مورد وضعیت حسابهای مالی خود و همچنین عدم پیش بینی و تحلیل اوضاع مالی و اقتصادی درون و برون کسب و کار خود که متاسفانه برخی از همکاران با وجود داشتن به اصطلاح حسابدار، فکر میکنند که اوضاع کاملاً تحت کنترل قرار دارد، درصورتیکه اشتباه میکنند که عدم وجود یک تحلیل گر مالی در کنارحسابداری آنها، ضروری میباشد.

یک حسابدار فقط اطلاعات را وارد سیستم میکند در صورتیکه نمیتواند تحلیل حسابها را انجام دهد. معمولاً این حسابداران با حقوق پایین و گاهی هفتگی و ماهیانه این کار را انجام میدهند و اکثراً از افراد غیر حرفه ای هستند.

این نکته را نباید فراموش کنیم که قسمت مالی “قلب سیستم” ما را تشکیل میدهد و مهمترین قسمت سیستم ما را دارا میباشد. همانطور که میدانیم وظیفه قلب، خون رسانی به تمام اعضای بدن میباشد و اگر قلب مان بایستد مرگ حتمی است.

برخی از دوستان فکر میکنند که حسابداری شان اشکالی ندارد و چون سیستم حسابداری دارند، پس مشکلی نباید وجود داشته باشد در صورتیکه حسابداری فقط بستانکار و بدهکار نیست، تحلیل حساب از خود حساب مهمتر است که فقط یک مدیر مالی مجرب میتواند از بسیاری مسایل و مشکلات جلوگیری نماید.

اکثر کاسب ها یک دفتری دارند که فقط به آن اعتماد دارند و معمولاً حساب و کتابشان را خودشان نگهداری میکنند و بقولی چرتکه ای نگه میدارند بدون دسترسی به آمارهایی که میتواند چراغ راه آینده شان باشد.

دوستان من تمام این راهها را طی کردم و نتیجه اش چه  بد و خوب اش را دیده ام. بزرگترین اشتباهی که من در طول مدت کسب و کارم داشته ام این است که دیر بفکر این مساله افتادم شاید تعجب کنید که پدر من مدیر مالی شرکت های بزرگی بود و نسبت به کارهای مالی تبحر زیادی داشت ولی من از آنجاییکه فکر میکردم “حساب و کتاب را بلدم”، از وجود ایشان تا قبل از ورشکستگی استفاده نکردم و کاری که نباید بشود انجام شد. بعد از “تولد دوباره”، اگر موفقیتی هم در کارم حاصل شد، واقعاً مدیون وجود مبارکش بود. نوع تفکر من را تغییر داد. نگاهم را به امور مالی سمت و سو داد، نگرشم تغییر کرد، زوایای دیگری، از کارم را به من نشان داد و درب های موفقیت یکی پس از دیگری برایم باز شد. تا آن موقع هیچوقت بدینگونه، به مسائل مالی و اهمیت و تاثیرآن روی کسب و کارم فکر نمیکردم. دیر بفکر افتادم ولی، بالاخره افتادم. روح پدرم شاد.

دوستان اگر تجربیات خودم را با شما به اشتراک میگذارم شاید بتوانم  تاثیری حتی کم روی عزیزانی که هنوز برای تغییر مقاومت میکنند ، بگذارم.

ما تا زمانیکه اشتباهاتمان را شناسایی نکنیم، علت شکست هایمان را نمیتوانیم بشناسیم و از آن جلوگیری کنیم.

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *