تجربه زمانی میتواند مورد استفاده عموم قرار گیرد که با دانش همراه باشد
بدن یک انسان را در نظر بگیرید و کسب و کارمان را با آن مقایسه کنیم.
مغز انسان همان مدیریت است و حسابداری و مالی حکم قلب یک انسان و بقیه عوامل مانند نیروی انسانی که حکم بازوان ، پا ها انگشتان ما را دارد و بقیه اعضا هم سایر عوامل کسب و کار ما میباشد.تمام اعضای بدن از مغز دستور میگیرند. مغز و قلب هر دوبرای حیات انسان لازم است که هر کدام درست کار نکند سایر اعضای بدن را از کار میاندازد.
تجربه همان دردها است که عوامل بیرونی بدن انسان تا کنون آنرا در یافته است . ما براثر تجربه یاد گرفته ایم چگونه راه برویم ، غذا بخوریم ، فکر کنیم ، بار سنگین بلند نکنیم و ….
بنابراین براثر تجربه آموخته ایم که چه چیزبرای بدن مان مفید و چه چیززیان دارد. گاهی اگر مکانیزم بدن مان درست کار نکند تمام اعضای بدن را در گیر خود خواهدکرد. اگر دچار بیماری شوید سایر اعضای سالم بدن هم از کار میافتد.
براثر تجربه دریافته ایم که با بدن خود چگونه رفتار کنیم که بیماری و کسالت سراغ مان نیاید ولی هیچگاه نتوانسته ایم بیماری های سخت خود مانند سرطان و سکته و بیماریهای عفونی شدید را خود درمان کنیم . در آنجاست که دیگر تجربه نمیتواند کاری برای ما انجام دهد.
چرا هنگامیکه بیمار میشویم به متخصص مراجعه میکنیم ؟ یعنی از علم کمک میگیریم ؟
کسب و کار ما هم گاهی دچار بیماری میشود که با درمان بموقع میتوان جان تازه ای به حیات خود بدهیم . امیدوارم بیماریمان آنقدر جدی نباشد که بابت درمان آن متحمل هزینه های زیادی شویم
بنابراین تجربه و علم در کنارهم میتواند باعث سلامت کسب و کار ما شود.
مثل اینکه هزار بار دکتر بگوید برای سرما نخوردن لباس گرم بپوشید. ما میدانیم باید لباس گرم بپوشیم ولی تا وقتی سرما نخوریم ضرورت و اهمیت آن توصیه های دکتر برای ما روشن نیست.
بله صحیح میباشد. همیشه دارو طعم تلخی دارد و بعد از تحمل تلخی و دوره نقاهت ، سلامتی حاصل میشود.